متین متین ، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 5 روز سن داره

انگیزه ای برای زندگی

دل نوشته های من واسه پسرم متین

روزهاي دلتنگي... ته دلم خوشحالم كه تو هستي... روزهايي كه غصه بيخ گلويم را گرفته و سفت چسبيده و بغض دارد خفه ام مي كند ، نميشكنم چون  كه تو هستي... روزهايي كه زمين و زمان تنگ مي شود و مهلت نفس كشيدن را برايم نميگذارد ، دلگرمم كه تو را در آغوش  خواهم كشيد... روزهايي كه خستگي ، نااميدي ، روزمرگي و دوري محاصره ام مي كند مي دانم كه تو هستي و با بوسه ای از گونه های نرم آلودت حالم  خوش ميشود و اميد زندگي را در دلم مي كاري... روزهايي كه تو را دارم خوشحالم... خوشبختم... شوخي نيست..یک سال كنارت نفس كشيدم...یک سال فقط دوستت داشتم...یک سال فقط عاشقت بودم... یک سال عاشقيت را ديدم و دوست داشتن را باور كردم... و مطمئنم كه ه...
2 ارديبهشت 1394

جشن تولد یک سالگی

وروجک ما یک ساله شد . تازگیا کلمات ماما بابا ددر میگه .وقتی میگیم یک با زبون شیرین و قشنگش میگه دو . کلاغ پر بازی میکنه . هر کسی از پیشش میخواد بره با دستای تپل و کوچولوش بای بای میکنه . شیرین کاریهای وروجک دل میبره . البته نا گفته نماند که بعضی وقتها با شیطنت هاش اشکمم در میاره . ظرفای کابینت مدام وسط آشپزخونست . یه بار حبوبات و خالی کرد وسط آشپزخونه . به کنترلهای تلویزیون امون نمیده . میگیره دستش دکمه هاشو فشار میده و میکوبه اینور اونور .وسایل آرایشم که کافیه دم دستش باشه هیچی دیگه داغون میکنه رپام و با انگشت در میاره بیرون و خیلی کارهای دیگه...بگذریم بخوام تعریف کنم خیلی طولانی میشه هر چی که هست واسه من شیرینه . تمومه دنیامه جشن تولدش و...
18 فروردين 1394

6 تا 10 ماهگی

متین که تو شش ماهگی دندون در آورد و بعدش مریضیها و بیحالیهاش شروع شد و تا الان ادامه داره . تو هشت ماهگی چهار دست و پا شد و تو نه ماهگی کامل چهار دست و پا میرفت. الان که ده ماهشه کلمات ماما مما باوا دده رو میگه میگیم بای بای دست تکون میده . میگم دالی سرشو خم میکنه توپ و با دو تا پاش میگیره سفت نگه میداره تا ما بلندش میکنیم توپ و با پاهاش میاره بالا . پل میزنه و از به عقب نگه میکنه . ازهمه مهمتر تا سوار ماشین میشیم آقا توقع دارن خودشون بشینن پشت رل تو ماشین تا برسیم مقصد من و باباش و دیوانه میکنه . خلاصه اینم خلاصه ای از کارهای آقا متین ما  + نوشته شده در  جمعه ۲۶ دی۱۳۹۳ساعت 23  توسط میترا |  2 نظر   ...
26 دی 1393

اولین ماه محرم متین کوچولو

هروقت سیلی خوردی بگو یا زهرا هر وقت دستت رابستند بگو یا علی هر وقت بی یاور شدی بگو یا حسن هر وقت آب خوردی بگو یا حسین هر وقت شرمنده شدی بگو یا عباس اما هر وقت تشنه شدی آب نیافتی شرمنده شدی بی یاور شدی دستت را بستند و سیلی خوردی بگو امان از دل زینب ایام سوگواری سرور و سالار شهیدان تسلیت باد . جمعه این هفته طبق قراری که بین خدا و من و دلم و آ قا علی اصغرم داشتیم متینم و میبرم مراسم عزاداری شیرخوارگان حسینی. باشد که آقا علی اصغر ع نگهدار جگر گوشه ام باشد     + نوشته شده در  چهارشنبه ۷ آبان۱۳۹۳ساعت 5  توسط میترا |  یک نظر ...
15 آبان 1393

4 تا 6 ماهگی و رویش اولین مروارید

متین من آرامش من 22شهریور 93 بود که متوچه شدم اولین مروارید قشنگ متین من جوونه زده بود . پسرم تو 6 ماهگی دندون در آورده بود . شاید یکم زود بود . خودمم تعجب کردم ولی تحقیق گه کردم دیدم طبیعیه تو این سن دندون در آوردن . تازه بعضیا میگفتن دیر در آوردن دندون مشکل ساز میشه . به هر حال شکر خدا پسرم آروم و بی درد سر اولین دندونشو در آورد . مادر شوهرم یه آش دندونی موقتی پخت که به قول قدیمی ها دندونش راحت در بیاد حالا ایشاالله واسه جشن دندونیش یه فکرایی دارم که اگه خدا بخواد براش جشن قشنگی میگیرم . البته بچم چند روزه که اسهال شده . بردمش دکتر گفت سرما خورده . واکسن 6 ماهگیشم زدم . بچم حسابی تو این چند روز اذیت شد . با دارو میونه خوبی نداره . به زو...
1 مهر 1393