اواسط مرداد ماه بود که رفتیم زنجان خونه خاله رقیه و خاله سمیه . خیلی برامون زحمت کشیدن . به پسرم متین که حسابی خوش گذشت . چقدر تو استخر عرفان آب بازی کردن و بماند که چقدر از مغازه خاله سمیه اینا خوراکی برداشتن و خوردن . اون چند روز که اونجا بودیم وخاله سهیلا اینا هم به ما ملحق شدن در کل خوب بود . بالاخره برگشتیم کرج و من تدارک مهمونی دیدم تا مامان جون و عمه اینا رو دعوت کردم و عرفان و امیر رضا رو آوردم خونمون . اون شب و شب قبلش خونه عمه الهه با وجود دنی خیلی خوش گذشت . اینم بگم که اوایل شهریور من و متین مجددا به همراه خاله فاطمه رفتیم زنجان که از قضا خاله سهیلا اینا هم به هوای تعطیلاتشون جلوتر از ما اونجا بودن . یه شب هم که رفتیم پل خواب جاد...