متین متین ، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 24 روز سن داره

انگیزه ای برای زندگی

به امید مامان شدن همه منتظرا

1392/5/7 14:13
نویسنده : مامان متین
87 بازدید
اشتراک گذاری

به امید مامان شدن همه منتظرا

بالاخره دیروز وقت دکترم رسید . با هزار دلشوره و تردید رفتم تو مطب . چون هنوز کاملا باور نکرده بودم . دکتر گفت بخواب رو تخت وضعیتتو ببینم . منم با کلی استرس خوابیدم . تو سرم غوغا بود . نکنه بگه نه هیچ خبری نیست . نکنه بگه به خاطر داروهات HCG خونت رفته بالا . هی بگذریم ..... تو مانیتورش نگاه کرد و گفت :بببببببببببببببببله . مبارکه

گفتم خانم دکتر درسته حامله ام ؟ گفت بله

دستپاچه شدم . هزیون می گفتم . یه سوالهای عجیب و غریب از دکتر می پرسیدم که خودمم خجالت کشیدم .

بالاخره از اتاق اومدم بیرون . حواسم به خودم بود که یه لحظه دیدم دو تا چشم منتظر بهم زل زده .شوشو بود طفلکی عدل همین امروز تو کارشم یه مشکل پیش اومده که اصلا امکان داره از اون شرکت بیاد بیرون . تازه امروز میخواست طعم شیرینی وجود بچه رو حس کنه . وقتی گفتم 5 هفتمه یه نفس راحتی کشید و گفت خوب خدا رو شکر . دیگه سعی میکرد راجب کارش با من حرف نزنه . ولی من میدونستم کلافست و داره خودش و خوشحال نشون میده . من که از خوشحالی حاضر نبودم به هیچ چیز دیگه ای غیر از بچه فکر کنم . آخی شوشو چقدر تنها شده . سنگ صبورش که من بودم الان تو یه دنیای دیگه دارم سیر می کنم .مامان بابای شوشو فهمیدن . خیلی خوشحال شدن . مامانم که کامل در جریان کار ما بود وقتی دیشب زنگ زدم بهش مهمون داشت نتونست باهام حرف بزنه ولی میدونم دل تو دلش نیست فوری یه فرصت گیر بیاره به من زنگ بزنه .

20 مرداد قراره برم سنوگرافی برای تشکیل شدن قلب بچه چک بشم

خدایا شکرت

+ نوشته شده در  دوشنبه ۷ مرداد۱۳۹۲ساعت 9  توسط میترا |  آرشیو نظرات

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)