جشن تولد یک سالگی
وروجک ما یک ساله شد . تازگیا کلمات ماما بابا ددر میگه .وقتی میگیم یک با زبون شیرین و قشنگش میگه دو . کلاغ پر بازی میکنه . هر کسی از پیشش میخواد بره با دستای تپل و کوچولوش بای بای میکنه . شیرین کاریهای وروجک دل میبره . البته نا گفته نماند که بعضی وقتها با شیطنت هاش اشکمم در میاره . ظرفای کابینت مدام وسط آشپزخونست . یه بار حبوبات و خالی کرد وسط آشپزخونه . به کنترلهای تلویزیون امون نمیده . میگیره دستش دکمه هاشو فشار میده و میکوبه اینور اونور .وسایل آرایشم که کافیه دم دستش باشه هیچی دیگه داغون میکنه رپام و با انگشت در میاره بیرون و خیلی کارهای دیگه...بگذریم بخوام تعریف کنم خیلی طولانی میشه هر چی که هست واسه من شیرینه . تمومه دنیامه
جشن تولدش و 12 فروردین به خوبی و خوشی برگزار کردم . من و بابایی خیلی براش مایه گذاشتیم .قبلش بردمش آتلیه عکسهای شیک و خوشگل ازش انداختیم . شاسی کردیم و روز جشن عکساشو چیدیم روی میز پذیرایی . یکی از عکساشو روی کارت دعوتش چاپ کردم و یکی دیگه از عکساشو دادم قنادی روی کیکش چاپ کردن . از اونجاییکه متین خیلی به باب اسفنجی و آهنگ تبلیغ جعبه بازی باب اسفنجی علاقه داره تم جشن تولدش و باب اسفنجی انتخاب کردم . تمام ظروف و بادکنک ها و تزئینات اعم از ریسه و خوش آمد گویی با عکس باب اسفنجی بود .
متن کارت دعوتش :
با معجزه ی وجود او در زندگیمان تمام لحظه های عمرمان بدرقه ی نفس کشیدنش شد .
اکنون یک سال است که با گریه هایش گریه کردیم ، خنده هایش را خندیدیم ، برای آرامشی که از بودن او داریم خدا را شاکریم شما نیز در آذین بستن این شکرانه ما را همراهی کنید .
غذا از بیرون گرفتیم و من برای اینکه غذاها خوب باشه و مهمونا راضی باشن خیلی حساسیت به خرج دادم و بابایی یکم اذیت شد . به مهمونا ی کوچولو آخر مجلس هدایای کوچیکی تدارک دیده بودم که بهشون دادم . کادو هم حسابی واسش جمع شد . (پول و اسباب بازی و لباس)
هدیه باباش : دستبند طلا
هدیه خودم : یه ماشین بزرگ که متین میتونه توش بشینه و راه ببره
متین هم اونشب حساب باهام همکاری کرد و اصلا اذیت نکرد . ذوق میکرد و دست میزد و میخندید .
+ نوشته شده در شنبه ۲۲ فروردین۱۳۹۴ساعت 14 توسط میترا | یک نظر