16 بهمن تولدم
16 بهمن تولد مامان میتا به قول متین جونم بود که به کمک بابایی اونروز خونه رو تمیز و مرتب کردیم و بابایی برخلاف سالهای گذشته نرسیده بود کیک بخره چون شب قبلش خونه عمو سعادت مهمون بودیم و خلاصه خودم دست به کار شدم و یه کیک خوشمزه درستیدم و شمعاشم طبق روال وروجک به جای من فوت کرد و بعد از ظهر با خیال راحت رفتیم گردش . اول رفتیم واسه من چند تیکه لباس اسپرت که خیلی وقت بود هوس لباسای رنگ شاد کرده بودم خریدیم و بعد رفتیم عینک فروشی و اونجا شیطونک من حسابی فروشنده رو متشنج کرده بودی و هر آن احساس میکرد الان دکور و عینکاش پخش میشه وسط مغازه و در اینجا من یه فکری به ذهنم رسید و یه کاغذ و خودکار از فروشنده گرفتم تا شما به قول خودت جیجی ابرو بکشی و بعد چند دقیقه گفتی آقا سبز آقا سبز من فهمیدم خودکار سبزی که رو میز فروشنده بود و میخواستی که فروشنده داشت هاج وواج بهت نگاه میکرد . خلاصه خرید عینک هم انجام شد و بعدش ب شام هم خوردیم و برگشتیم خونه . یه روز خوب . یه تولد ساده و مختصر ولی سه تا دل عاشق و مهربون . محمدرضا و متین عزیزم عاشقتونم