خونه تکونی و مهمونی
سلام عشقم . اوایل بهمن ماه با کمک عزیز و خاله فاطمه یه خونه تکونی اساسی انجام دادیم تا مهمونی هفته بعدش که نهم بهمن بود خونه آماده باشه .بعدش هم رفتیم پوشاک خانواده واسه شما یه پیرهن و شلوار و کفش خریدم .شما هم که عاشق اتاق پرو . خانمهای فروشنده رو حسابی سرگرم کرده بودی . پیرهنتو پوشوندم بدو رفتی جلوی آینه به خودت نگاه کنی که یه آن دیدم همه مشتری ها و فروشنده ها دارن غش میرن . خیلی با مزه بود کارات پسرم . تولد امیر حسین خاله بنفشه و جشن دانشگاه مریم جون هم با عمه ها و مامان جون و بابا جون رفتیم و شما جی جی خوشگلات و پوشیدی و اونجا هم حسابی جلب توجه کردی .با رقصهای قشنگت و الفاظ شیرینت . علی الخصوص وقار و متانتی که تو جمع داری همه رو جلب توجه میکنه . روز جمعه 9 بهمن هم که مهمونی عصرونه خونه خودمون بود که عزیز و خاله رقیه هم بودن من خیلی از وجودشون خوشحال بودم و خدا رو شکر تدارکاتم مثل کیک و دسر و ژله و آش خیلی عالی شده بود . کلی مهمون کوچولو هم شما داشتی (احمدرضا - پرهام - آیلین - مهرسا - عرفان - الهه) بردیشون تو اتاق خودت تا اخر سرشون با اسباب بازیهای شما گرم بود . و شما کوچکترین ناراحتی از خودت نشون ندادی . مثل مردهای جا افتاده نشسته بودی یه گوشه و دوستات و تماشا میکردی . هر از گاهی هم میومدی سراغ من و باز برمیگشتی تو اتاقت .
مهمونی خونه خودم