متین متین ، تا این لحظه: 10 سال و 1 ماه و 6 روز سن داره

انگیزه ای برای زندگی

از فروش خونه تا ....

1395/12/25 10:49
نویسنده : مامان متین
91 بازدید
اشتراک گذاری

16 بهمن ماه بود که قرار داد فروش خونمون و نوشتیم . خونه های زیادی دیده بودیم برای خرید ولی تصمیم جدی نگرفته بودیم . تا اینکه بعد از فروش خونه تازه باورمون شد که باید طی دو هفته هر طور شده خونه مناسب پیدا کنیم . چقدر خونه دیدیم که از وضعیتشون و در عوض قیمتاشون چی بگم که اگه نگم بهتره ... چند تا خونه پسندیدیم و برای یکیش تا پای قرارداد رفتیم ولی نشد . تا اینکه یه خونه رو پسندیدیم به همراه وام مسکن که بخریم . قراردادش و26 بهمن بستیم و بنا به دلایلی مجبور به فسخ قراردادشدیم و 8 اسفند یه قرارداد اجاره نوشتیم و فعلا قرار شده تا یکسال رهن بشینیم ...برامون دعاکن مامانی

بعد از تحویل خونه جدید و تمیزکاری و کاغذ دیواری وکش و قوس های فراوون هر طور شده 14 اسفند اساس و بردیم . چقدر روزهای سختی بود برای من و تو پسرم . چون روزی دوساعت با هم بودیم . من صبح میزاشتمت پیش مامان جون و شب میومدم دنبالت . یه روز مامان جون میگفت خیلی اشک ریختی و سراغ من و گرفتی ...ولی وقتی اومدی خونه جدید و تمیز و مرتب دیدی و اتاقت مرتب دیدی نمیدونی از خوشحالی چیکارها کردی انقدر بدو بدو کردی و خندیدی که من اشکم درومده بود . تازه اونجا فهمیدم این چن وقت که اتاقت و جمع کردم و خلوتگاهت و از دست داده بودی چقدر ناراحت بودی .تقریبا تا قبل عید خورده کاری ها انجام شد و کاملا مستقر شدیم و خریدای عید و انجام دادیم و در اخر وقت اضافی هم اورده بودیم . رفتیم خونه مامان جون اینا به اونها هم کمک کردیم. رفتیم براشون میز تلویزیون عیدی خریدیم . مبلاشون و عوض کردن . خلاصه اخر سال خیلی روزای قشنگی بود

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (0)